به گزارش پایگاه اطلاعرسانی و پایش آثار اقتصادی کرونا(کرونومی)، براساس گزارش تحلیلی مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری، تا نیمههای آذر 1399، بیش از 65 میلیون نفر در سراسر جهان به بیماری کرونا مبتلا شدهاند و حدود یک و نیم میلیون نفر جان خود را بر اثر آن از دست دادهاند. نخستین قربانی ویروس کرونا یا همان کوید 19، 11 ژانویه 2020 (21 دی 1398) در استان هوبی چین گزارش شد. دو روز بعد، در 13 ژانویه نخستین بیمار مبتلا به کرونا در بیرون از مرزهای چین، در تایلند گزارش شد. اپیدمی خیز بلندی برای تبدیل شدن به پاندمی برداشت و از بد حادثه این خیز موفق بود. دو ماه بعد، در 11 مارس 2020 مصادف با 21 اسفند 1398، با درگیر شدن بیش از 100 کشور و ابتلای بیش از 100 هزار نفر به بیماری، سازمان بهداشت جهانی کرونا را یک پاندمی (بیماری عالم گیر) اعلام کرد.
کشورها به صورت دومینویی یکی پس از دیگری به مصاف این مهمان ناخواندۀ ناخوشایند رفتند، اما میزبانیها بسیار متفاوت بود. تندباد کرونا تمام کشورها را آزار داد، اما تنها در برخی کشورها تبدیل به توفانی تمامعیار شد. نتایج متفاوت کشورها در مقابله با ویروس کرونا تأملبرانگیز است.
در آمریکای شمالی، ایالات متحده امریکا وضعیت فاجعهباری را تحمل کرد. تا اواسط آذر ماه 1399 (اوایل دسامبر 2020) ایالات متحده با بیش از 14 میلیون مبتلا، بیش از یک پنجم مبتلایان جهان را به خود اختصاص داده، در حالی که این کشور فقط حدود 4 درصد معادل یک بیست و پنجم جمعیت جهان را در خود جای داده است. در آمریکای جنوبی، برزیل تحت حکومت بولسونارو که بسیاری او را شبیهترین شخصیت به ترامپ میدانند، شبیهترین عملکرد را به ایالات متحدۀ تحت رهبری ترامپ داشت در حالی که اروگوئه و کاستاریکا نسبتاً موفق بودند.
روسیه، اسپانیا، بریتانیا، ایتالیا و فرانسه از مردودین قارۀ اروپا بودند و در آسیا ایران با بیش از یک میلیون مبتلا و حدود 50 هزار قربانی تا این زمان یکی از بدترین کارنامهها را داشته است. ایران یکی از طولانیترین مواجهات با روزهای اوج بحران را داشت و نخستین کشوری در جهان بود که به سرعت (از اواسط خرداد) موج دوم و از اوایل مهر موج سومی را تجربه کرد که بسیار وخیمتر و مرگبارتر از موج نخست بود. در حال حاضر حدود 20 درصد مرگهای روزانه در ایران بر اثر ابتلا به کروناست و اگر متغیر جمعیت را کنترل کنیم، ایران با 584 مرگ به ازای هر یک میلیون نفر جمعیت، بیشترین آمار قربانیان کرونا را در قارة آسیا (پس از ارمنستان جنگزده) به خود اختصاص است. این در حالی است که برخی کشورهای آسیای شرقی به سرعت و با کمترین تلفات و هزینه بر بحران غلبه کردند و برای عملکرد موفقیتآمیز خود مورد تمجید قرار گرفتند.
کرۀ جنوبی طی کمتر از یک ماه نمودار مبتلایان را نزولی کرد و تاکنون با حدود 36 هزار مبتلا و فقط حدود 530 قربانی (کمی بیش از قربانیان یک روز ایران در روزهای کنونی) تبدیل به یک الگوی بسیار موفق شد. این کشور چنان بیماری را تحت کنترل گرفت که توانست در اواسط ماه آوریل حتی انتخابات پارلمانیاش را نیز در مقابل چشمان حیرتزدۀ جهانیان برگزار کند، آن هم در شرایطی که میزان مشارکت در این انتخابات در 30 سال گذشتۀ این کشور بیسابقه بوده است.
جالب آنکه کرۀ جنوبی برخلاف روش مورد استفاده (و البته تأثیرگذار) در سایر کشورها، هیچ وقت قرنطینۀ سفت و سختی اجرا نکرد و در عینحال برخلاف کشورهای دیگر در آن هیچ گزارشی از احتکار و خریدهای دستهجمعی هراسگونه هم دیده نشد، و تنها صفهایی که تشکیل شد صف خرید ماسک، انجام تست کرونا، و رأیدهی در انتخابات پارلمانی بود! (McCurry, 2020) در نمودارهای زیر، تفاوتهای کارنامۀ برخی کشورها در جهان و آسیا براساس شاخص میزان مرگ و میر به ازای هر یک میلیون نفر جمعیت به تصویر کشیده شده است.
نمودار 1: تعداد مرگومیر در برخی کشورهای جهان به ازای هر یک میلیون نفر جمعیت

الگوهای متفاوت حکمرانی بحران
به نظر میرسد برای تبیین نتایج متفاوت بحران واحد کروتا در کشورهای مختلف، تبیینهای مبتنی بر سطح ثروت و فناوری، شکل حکومت، نوع فرهنگ عمومی، زیرساختهای سلامت و مانند آن به هیچ عنوان تبیینهای کاملی نباشند. برای هیچ یک از عوامل مؤثر احتمالیای که برشمردیم دلایل متقنی در دست نداریم و در عوض موارد نقض قابل توجهی در دست داریم. اما شواهد دیگری هم در دست داریم که نشان میدهد از نخستین روزهای بحران و حتی پیش از آن، یعنی هنگامی که کروناویروس برای برخی کشورها یک مسأله بود و نه بحران، چیزی بسیار متفاوت در هر یک از این کشورها جریان داشته است: الگوهای متفاوت حکمرانی، هم حکمرانی به طور کلی و هم حکمرانی بحران به طور خاص. بنابراین، استدلال اصلی ما این است که تفاوت عملکرد حکومتها در مقابل بحران کرونا، ارتباط چندانی با شکل حکومت، فرهنگ عمومی مردم، میزان جمعیت و تراکم جمعیتی، وضعیت اقتصادی، و حتی شاخصهای سلامت و بهداشت و سایر عواملی از این دست ندارد، بلکه بیش از هر چیز به نحوۀ حکمرانی آنان مربوط است. آنچه تفاوت بین الگوهای موفق و الگوهای ناموفق در مواجهه با این بحران را رقم زد تفاوتهای حکمرانی (ویژگیهای رهبری سیاسی، ظرفیتهای شناختی رهبران در شرایط بحران، ظرفیتهای تصمیمسازی و تصمیمگیری حکومتها، نحوۀ تعامل حکومت، مردم و جامعۀ مدنی، میزان اعتماد سیاسی، و قابلیتهای اجرایی حکومتها) است و نه ساختارهای حقوقی حکومتها، فرهنگ عمومی مردم و نه حتی توانمندیهای اقتصادی کشورها.
تندباد کرونا در شرایطی جهان ما را در نوردید که حال و روز حکمرانی در آن چندان تعریفی نداشت. دموکراسیها گرفتار فساد سیاسی و بحرانهای مختلف بودند (کاستلز، 1399)، پوپولیسم یکی از قویترین امواجش را به نمایش گذاشته بود (Meyer, 2020)، اقتدارگرایی و رهبران اقتدارگرا مشغول تاختوتاز بودند و دولتهای ضعیف، ناکارآمد و بعضاً ورشکسته در جای جای جهان بر سر کار بودند. در چنین جهانی، هیچ چیز خطرناکتر و در عین حال هشیارکنندهتر از یک بحران فراگیر جهانی نبود. بحرانی که در درجة اول نوع خاصی از حکمرانی مسئولانه، عالمانه، واقعبینانه، همدلانه، شفاف و در عین حال مقتدرانه و با سرعت عمل را میطلبید، ویژگیهایی که علیرغم تمام تلاشهای بشری برای دستیابی به آنها در یک قرن گذشته، هنوز هم در جهان ما کمیابند. تفاوت الگوهای حکمرانی، تفاوت عملکردها و کارنامۀ مدیریتهای بحران را رقم میزند، و به نظر میرسد این تفاوت در حکمرانی خود به دشواری تابعی از یک متغیر مشخص دیگر باشد. به نظر میرسد حکمرانی در هیچ مقطعی از تاریخ به اندازۀ جهان امروز متغیری مستقل و تأثیرگذار نبوده است.
ویژگیهای الگوهای حکمرانی موفق و ناموفق
کشورهای موفق در مواجهه با این بحران معمولا یک سری ویژگیهای خاص را در الگوی حکمرانی بحران خود به نمایش گذاشتهاند که در کشورهای ناموفق نه تنها یافت نمیشود بلکه نقطۀ مقابل آنها به وضوح قابل ردیابی است. بنابراین، این ویژگیها به صورت دوگانههایی تنظیم و در ادامه هر یک به کوتاهی شرح داده شده است. با توجه به محدودیت حجم نوشتار، امکان ذکر شواهد و مثالهای ناظر به هر یک از این ویژگیها در کشورهای بسیار موفق و بسیار ناموفق وجود ندارد، اما تلاش میشود حتی الامکان در برخی موارد از برخی کشورها که در آن ویژگی برجستگی بیشتری داشته اند ذکر شود. این ویژگیها بدین شرحاند:
1. پذیرش بحران/ انکار بحران: کشورهای موفق بحران را به مثابۀ یک بحران به سرعت پذیرفتند، کشورهای ناموفق حداقل تا زمان قابل توجهی اصل وجود بحران را انکار کردند.
2. پاسخ بهنگام به بحران/ پاسخ معوق و مردد به بحران: کشورهای موفق، به تبع پذیرش بحران، یک پاسخ اولیۀ بهنگام طراحی کردند، کشورهای ناموفق، پاسخی معوق و مردد دادند.
3. استراتژی مشخص و واحد در مقابل بحران/ سردرگمی استراتژیک: کشورهای موفق توانستند یک استراتژی واحد، مشخص، هماهنگ و فراگیر برای مقابله با بحران طراحی کنند، کشورهای ناموفق حتی با گذشت چند ماه از آغاز بحران دچار سردرگمی استراتژیک بودند.
4. علمگرایی و تبعیت از تجربههای دیگر کشورها/پندارگرایی و خودخاص پنداری
5. اعتماد سیاسی بالا/ بیاعتمادی سیاسی و بحران اعتماد: کشورهای موفق، سطح بالایی از اعتماد سیاسی را در خزانه داشتند و در بحران آن را افزایش دادند، کشورهای ناموفق سطح پایینی از اعتماد سیاسی را در خزانه داشتند و در بحران آن را به باد دادند.
6. حکومت توانمند و دارای سطح بالایی از قابلیت/حکومت ناتوان و دچار بحران نفوذ و قابلیت: کشورهای موفق، مجهز به حکومتهای توانمند بودند، کشورهای ناموفق از ناتوانی حکومت رنج میبردند.
بحران کرونا، سراسر آکنده از آموزههای استراتژیک است. نام بردن از تمام این آموزهها ناممکن است، اما به نظر میرسد با توجه به آنچه در این نوشتار مطرح شد، نیاز چندانی به تصریح توصیهها نباشد. کارنامۀ دستگاه حکمرانی ایران در بحران کرونا نهتنها کارنامۀ قابل قبولی نبود، بلکه از بسیاری جهات حتی در میان کشورهای منطقه هم وضع خوبی نداشت. در تعداد مبتلایان و مرگ و میر یکی از بالاترین آمارهای آسیا و بالاترین آمار منطقه را به خود اختصاص دادیم، در تعداد تستهای گرفته شده از بسیاری از کشوهای همتراز منطقه عقب ماندیم، و در سیاستگذاری، تصمیمگیری و اجرا بسیار متشتت، سست و گاه حتی ناتوان عمل کردیم. دستگاه حکمرانی ایران در هیچ یک از ویژگیهای 6 گانهای که برای کشورهای موفق در بحران ذکر شد نمرۀ قبولی نگرفت و این امر نشانگر ضرورت بازاندیشی اساسی در الگوی حکمرانی کشور به طور کلی و الگوی حکمرانی بحران کشور به طور خاص است. به نظر میرسد محور این بازاندیشی میتواند شامل موارد زیر باشد:
1. باید بحرانها را شناخت، پذیرفت و دربارۀ آنها اندیشید. انکار بحرانها آنها را از بین نمیبرد بلکه تبدیل به فاجعه میکند.
2. بحران کرونا نشان داد که حکومت در ایران حداقل از چهار بحران نسبتاً پایدار و بلندمدت رنج میبرد: 1. بحران تصمیمگیری: یعنی توانایی اتخاذ تصمیمات سریع و قاطع آنگاه که بدانها نیاز است. 2. بحران اعتماد سیاسی: یعنی اعتماد مردم به حکومت و نهادهای آن. 3. بحران انسجام سیاستی: یعنی ناتوانی اتخاذ سیاستها و راهبردهایی که بتواند اجماع نهادی کافی در میان نهادهای شریک در حاکمیت را ایجاد کند. 4. بحران نفوذ یا قابلیت: یعنی توانایی حکومت برای اعمال اقتدار در تمام قلمرو سرزمینی، پیشبرد سیاستها و تعقیب اهداف. به نظر میرسد هرگونه بازاندیشی در دستگاه حکمرانی کشور باید رسیدگی به این 4 بحران را در اولویت قرار دهد.
3. در عرصۀ سیاستگذاری کلان کشور، ما در چارچوب سرزمینی ایران، نیازمند گذار از پارادایم کوچکسازی دولت، که طی 30 سال گذشته بر بسیاری از مباحث سیاستگذارانه راجع به دولت در ایران غلبه داشته، به پارادایم توانمندسازی دولت هستیم. در سطح ملی، بحران کرونا ثابت کرد که دولت در ایران، علی رغم بزرگی تشکیلاتی و پرسنلی، بسیار ضعیف و ناکارآمد است. اما این بحران همچنین نشان داد که جایگزین یک دولت از نظر تشکیلاتی گسترده اما ضعیف و ناکارآمد، هرگز نمیتواند کوچک کردن دولت و واگذاری کارکردهایش به بازیگران غیردولتی باشد. منطق سودمحور بخش خصوصی، اساساً نمیتواند کارکردهایی را که دولت، به مثابۀ خیر عمومی در اختیار میگذارد، فراهم کند.
4. تحریمهای ایالات متحده، بر عدم قابلیت ایران برای مواجهة موفق با بحران کرونا مؤثر بودند اما تعیینکننده نبودند. نبود تحریمها قطعا اقتصاد ایران را در مقابل امواج خروشان کرونا استوارتر میکرد اما به احتمال بسیار زیاد نمیتوانست دستگاه سیاستگذاری و اجرایی ایران را از علاقۀ دیرینه به انکار و عدم پذیرش بحران(ها)، سندروم تأخیر و معضل به تعویق انداختن پاسخ، بحران انسجام و هماهنگی بیننهادی و بحران قابلیت اجرا برهاند. بسیاری از تأخیرها و تردیدها در تصمیمهای مقامات ایرانی ناشی از فشار اقتصادی نبود بلکه نتیجة بحرانهای درازمدتی است که این بخشها با آن مواجهاند. با این همه نکتة راهبردی اساسی این است که تلاش برای خروج از وضعیت تحریم، لحظهای نباید متوقف شود. بحران کرونا ایران تحریمزده را گرفتار یک «وضعیت بحران در بحران» کرد که مشابه آن را کمتر کشوری تجربه کرده بود. بنابراین مسألة اساسی این نیست که میزان تأثیر بحران تحریمها بر مدیریت بحران کرونا در ایران چقدر بود، بلکه مسألة اساسی این است که از نظر اصول امنیت پایدار نباید کشور را در درازمدت در بحرانی همچون تحریم نگاه داشت؛ چرا که حتی اگر تحریم کارساز نشود (که البته در درازمدت خلاف آن ثابت شده)، چه بسا بحرانهای حادث شده در وضعیت تحریم پیامدهای شوم وحشتناکی داشته باشند.
سخن پایانی اینکه بحرانهای بزرگ تاریخ، چهرهای ژانوسی دارند. از سویی ریشه در گذشته دارند، به این معنا که محصول مجموعهای از ناکامیها، ناکارآمدیها، ناهماهنگیها و ناشایستگیهایی هستند که طی سالیان دراز انباشته شده و لاینحل باقی ماندهاند. چنانکه جرد دایموند به ظرافت اشاره کرده، «بحرانهای معدودی به طور غیرمنتظره و بدون پیشینه رخ میدهند» و «برعکس اکثر بحرانهای فردی و ملی، نتیجۀ نهایی تغییرات تطوری بودهاند که در سالیان مختلف بسط مییابند.» بنابراین، «بحران در واقع نوعی درک ناگهانی یا اقدام ناگهانی نسبت به فشارهایی است که در خلال مدتهای مدید شکل گرفتهاند.» (دایموند، 1398: 22-23) اما بحرانها از سوی دیگر، آبستن تحولات بزرگ آیندهاند. بحرانهای بزرگ در طول تاریخ، سرمنشأ تصمیمات، تغییرات، بازنگریها و بازآرایشهای بزرگ بودهاند. پس فهم بهتر بحران، هم به درک بهتر گذشته در بستر وضعیت کنونی مدد میرساند و هم میتواند به ساختن بهتر آینده کمک کند. شاید معنای جملۀ عجیب وینستون چرچیل که گفته بود «هرگز اجازه نده یک بحران خوب هدر برود» همین باشد. امید است دلالتهای سیاستگذارانۀ تحلیل ارائه شده در این نوشتار بتواند بر جهت این تغییرات در کشور ما اثرگذار شود و به بازاندیشی و بازسازی نظام حکمرانی کشور، برای امروز و فردای ایران و ایرانیان بینجامد.
نسخه کامل این گزارش در زیر قابل دریافت است.
بیشتر بخوانید:
دریافت فایل
